English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gimmickry U استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
hallucinations U اغفال
delusion U اغفال
hallucination U اغفال
allusion U اغفال
elusion U اغفال
cozenage U اغفال
allusions U اغفال
beguilement U اغفال
deception U اغفال
deceptions U اغفال
delusions U اغفال
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
skullduggery U تقلب
crosser U تقلب
crossest U تقلب
deceitfulness U تقلب
crosses U تقلب
forging U تقلب
fakery U تقلب
frauds U تقلب
fraud U تقلب
cheating U تقلب
skulduggery U تقلب
slurs U تقلب
slurring U تقلب
slurred U تقلب
slur U تقلب
fakement U تقلب
deception U تقلب
knavishness U تقلب
malversation U تقلب
deceptions U تقلب
deceit U تقلب
falsification U تقلب
cross U تقلب
train U فریب اغفال
trains U فریب اغفال
hallucinations U خطای حس اغفال
trained U فریب اغفال
beguile U اغفال کردن
cozen U اغفال کردن
beguiled U اغفال کردن
beguiles U اغفال کردن
distracts U اغفال کردن
blind U اغفال کردن
blinded U اغفال کردن
disillusioning U وارستگی از اغفال
disillusion U وارستگی از اغفال
elusory U اغفال کننده
disillusions U وارستگی از اغفال
self deceit U اغفال نفس
self deceived U اغفال شده
entire delusion U اغفال صرف
distract U اغفال کردن
blinds U اغفال کردن
hallucination U خطای حس اغفال
elusive U اغفال کننده
practise deceit [British] U اغفال کردن
practice deceit [American] U اغفال کردن
hoodwink U اغفال کردن
deluding U اغفال کردن
hocus U اغفال کردن
befool U اغفال کردن
mystify U اغفال کردن
hoodwinks U اغفال کردن
deceive U اغفال کردن
hoodwinking U اغفال کردن
fool U اغفال کردن
mislead U اغفال کردن
hoodwinked U اغفال کردن
baffle U اغفال کردن
bluff U اغفال کردن
delude U اغفال کردن
deludes U اغفال کردن
entrap U اغفال کردن
entrapped U اغفال کردن
entraps U اغفال کردن
entrapping U اغفال کردن
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
sharpens U تقلب کردن
fradulent bankruptey U ورشکستگی به تقلب
frauds U تقلب کلاهبرداری
fraudulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
fraud U تقلب کلاهبرداری
rip off <idiom> U تقلب کردن
to chisel U تقلب کردن
adulterate U تقلب کردن
adulterates U تقلب کردن
adulterating U تقلب کردن
square deals U تقلب نکردن
square deal U تقلب نکردن
sharpen U تقلب کردن
sharpened U تقلب کردن
sharpening U تقلب کردن
take someone for a ride <idiom> U تقلب کردن
pull a fast one <idiom> U تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> U تقلب کردن
by indirection U ازراه تقلب
skin game U تقلب درقمار
price chiseling U تقلب در قیمت
cheating does not prosper U تقلب نتیجه
presumption of fraud U احتمال تقلب
entrap into U با اغفال وادار کردن به .....
abstractive U رباینده اغفال کننده
hocus-pocus U حقه بازی و اغفال
nobbled U جرزدن تقلب کردن
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
nobble U جرزدن تقلب کردن
nobbling U جرزدن تقلب کردن
fraudlessly U بدون حیله یا تقلب
skin game U قمار از روی تقلب
dishonest U تقلب امیز دغل
To cheat in an examination. U درامتحان تقلب کردن
nobbles U جرزدن تقلب کردن
hoodwinked U فریب دادن اغفال کردن
deceiving U گول زدن اغفال کردن
deceives U گول زدن اغفال کردن
deceived U گول زدن اغفال کردن
deceive U گول زدن اغفال کردن
hoodwinks U فریب دادن اغفال کردن
hoodwinking U فریب دادن اغفال کردن
hoodwink U فریب دادن اغفال کردن
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
underhand U حقه بازی تقلب و تزویر
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards. U درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
fulham U طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
diversionary landing U فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
assets U وسایل
media U وسایل
plants U وسایل
means U وسایل
plant U وسایل
facilities U وسایل
accouterment U وسایل
furniture U وسایل
tentage U وسایل چادرها
layout U ترتیب وسایل
subsistence U وسایل زیست
Home appliances U وسایل خانگی
furtherance U تهیه وسایل
utensils U وسایل اسباب
utensil U وسایل اسباب
test equipment U وسایل ازمایش
attachment U وسایل وابسته
bedding U وسایل خواب
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
war material U وسایل جنگی
tools of research U وسایل تحقیقات
salvaged U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
accessory equipment U وسایل یدکی
salvaging U وسایل اسقاطی
install U از کارانداختن وسایل
artificial aids U وسایل کمکی
artificial suporters U وسایل محافظتی
layouts U ترتیب وسایل
utility U وسایل رفاهی
essential elements U وسایل ضروری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com